رادمان فخاریرادمان فخاری، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

بنام خداوند مهربان.می نویسم برای پسرم رادمان

مسافرت

یه هفته بعد از جشن تولد رفتیم شیراز .قرار بود بیست شهریور چشمای ستایش عمل بشه ماهم دو روز فبلش رفتیم.اول رفتیم آبشار مارگون که خیلی خوش گذشت فرداش هم چشمای ستایش جون عمل شد وخدا رو شکر عملش خیلی خوب بود وبخیر گذشت .روز عمل بابایی از بیمارستان عکسای ستایش رو میفرستاد شما که دیدی ستایش رو تخت خوابیده ویک چشمش بسته اخمات رفت تو هم وگفتی بلند شه نخوابه.حسابی نگرانش شدی .اخه شما خیلی دختر عمتو دوست داری.
30 شهريور 1391

مسافرت

یه هفته بعد از جشن تولد رفتیم شیراز .قرار بود بیست شهریور چشمای ستایش عمل بشه ماهم دو روز فبلش رفتیم.اول رفتیم آبشار مارگون که خیلی خوش گذشت فرداش هم چشمای ستایش جون عمل شد وخدا رو شکر عملش خیلی خوب بود وبخیر گذشت .روز عمل بابایی از بیمارستان عکسای ستایش رو میفرستاد شما که دیدی ستایش رو تخت خوابیده ویک چشمش بسته اخمات رفت تو هم وگفتی بلند شه نخوابه.حسابی نگرانش شدی .اخه شما خیلی دختر عمتو دوست داری.
30 شهريور 1391

تولد دوسالگی رادمان

پسر گلم ودوستای مهربون سلام. بعداز چند وقت غیبت بالاخره امروز اومدم تا اتفاقات وجریانات این چند وقت رو براتون بگم.اول از همه تولد پسرم.عزیز مامان با چند روز تاخیر برات تولد گرفتیم.از صبح که نن در تدارک مهمونی برای شب بودم شما زوق زده بودی وبا دیدن بادبادک ها مرتبط یاداور میشدی که امشب تولدمه.تصمیم گرفته بودم کیک تولدت رو خودم درست کنم ولی متاسفانه با تمام سعی که کردم اونجور که توقع داشتم در نیومد ولی خدا رو شکر مهمونا از مزش تعریف کردن وخوششون اومد.زحمت شام هم افتاد به گردن بابا وعمو علی وعمو ابراهیم که دستشون درد نکنه حسابی زحمت کشیدن.از کادو ها که همگی زحمت کشیده بودن بگم وجا داره از همه بابت حضورشون  وهدیه ها تشکر کنم.مادرجون وباب...
30 شهريور 1391

هفته ای که گذشت

سلام .این هفته برای شما هفته شلوغی بود.دوشنبه عمو علی  از دبی اومد وشما با بابا رفتید فرودگاه استقبال  بعدش هم همگی  خونه باباجی جمع بودیم.از روزی که عمو علی اومده حسابی سرگرمی وبیشتر وقت ترو با عمو میگذرونی .امروز هم خونه عمه جون برای ناهار دعوت بودیم.امسال تولد دوسالگی شما مشهد بودیم ولی قرار بود به محض اومدن عمو یه جشن کوچولو بگیریم.این چند روز هم فکرم حسابی درگیر مهمونی تولد شماست. رادمان عزیزتر از جانم دوسال گذشت ومن هنوز باور م نمیشه این فرشته کوچولوی مهربون زیباترین هدیه خدا دوساله که قدمشو روی دل وچشم ما گذاشته. تولدت مبارک.
11 شهريور 1391
1